۴ سال پیش
ولی جدی دلم یکی رو میخواد باهاش برم سفر اخر شب هم من پشت فرمون باشم اون جمع بشه تو صندلی جلو از سرما ی پتو بکشه رو خودش منم نگاش کنم کیف کنم
مروز سوار یه مینى بوس شدیم.
روى شیشهاش نوشته بود:
همه مون لبه ى پرتگاه بودیم
تا وقتى که گفتن؛
اونایى که عاشق اند
یه قدم بیان جلوتر
تو سریال چرنوبیل یه جایی به رییس معدنچیهاا یه سری ماسک میدن بعد رییسه میگه: این اگه این ماسماسکا بهدرد میخورد الان همهتون یکی ازینا بسته بودین به خودتون. ماسکهای روی صورت موتورسوارا و بچهها و مردم پیاده رو میبینم همش این دیالوگو تکرار میکنم.